حضرت علی اکبر علیه السلام
على اکبر ، نخستین فرزند پسر امام حسین علیه السلام بود . علّت نامیده شدن او به «علىِ بزرگ تر» ، این بود که امام حسین علیه السلام به دلیل شدّت علاقه اى که به نام پدر بزرگوارش داشت ، نام سه فرزند پسرِ خود را «على» گذاشت . از این رو ، اوّلى به «علىِ بزرگ تر» و دومى به «علىِ میانه» و سومى به «علىِ کوچک تر» معروف شدند .
بنا به نقلى ، على اکبر ، در یازدهم شعبان سال سى و سوم هجرى ، [۱] متولّد شد . [۲] کنیه او ابو الحسن ، و مادرش لیلى دختر ابو مُرّة بن عُروة بن مسعود ثَقَفى است .
گفتنى است که مادر لیلى ، یعنى مادر بزرگ على اکبر ، میمونه دختر ابو سفیان بوده است و به همین جهت ، بر پایه گزارشى ، معاویه ، او را شایسته ترین فرد براى خلافت مى دانست و او را چنین توصیف کرد :
شایسته ترین فرد براى این کار (خلافت) ، على بن الحسین بن على علیهماالسلام است . جدّش پیامبر خدا صلى الله علیه و آله است و دلیرى بنى هاشم ، سخاوت بنى امیّه و فخر ثقیف را دارد .
البتّه این سخن معاویه ، در واقع ، یک موضعگیرى سیاسى ، به منظور نفى خلافت از خاندان رسالت است ، نه این که واقعا او خلافت را حقّ على اکبر مى دانسته است .
همچنین پیشنهاد امان به على اکبر در جریان عاشورا را به خاطر انتسابش به ابوسفیان از جهت مادر ، مى توان یک حرکت سیاسى با هدف جدا کردن على اکبر از امام حسین علیه السلام ارزیابى کرد که با این پاسخ قاطع وى ، رو به رو شد :
به خدا سوگند ، خویشاوندى پیامبر خدا صلى الله علیه و آله ، براى مراعات کردن ، سزامندتر است! [۳]
برخى گفته اند که ایشان ، از جدّ بزرگوارش امام على علیه السلام ، حدیث نقل کرده که ظاهرا اشتباه است .
گفتنى است که شمارى از بزرگان ، مانند شیخ طوسى و شیخ مفید ، امام زین العابدین علیه السلام را بزرگ ترین فرزند امام حسین علیه السلام دانسته اند ؛ [۴] ولى این نظریّه ، خلاف رأى مشهور سیره نویسان و نَسَب شناسان است [۵] . محقّق شوشترى ، در ردّ این نظریّه ، با اشاره به سخن شیخ طوسى در این باره مى گوید :
پیش از شیخ طوسى در الرجال ، شیخ مفید در الإرشاد است که این على (شهید کربلا) را به «اصغر» توصیف کرده است و احمد بن طاووس و علّامه حلّى هم از او پیروى کرده اند ؛ همچنین ، على بن طاووس و ابن داوود .
مامقانى [۶] مى گوید : علّامه حلّى ، منکر این نظر الإرشاد در توصیف على به «اصغر» شده ؛ چرا که زبیر بن بکّار ، ابن قتیبه ، طبرى ، ابن ابى زهره ، دینورى و بَلاذُرى و مُزَنى و عمرى و ابو الفرج و مؤلّف الزواجر ، از اهل سنّت ، و ابن همّام ، مؤلّف الأنوار و ابو الفضل صابونى مؤلّف الفاخر ، از شیعیان ، او را به «اکبر» توصیف کرده اند .
مى گویم : همین طور است نظر مُصعب بن زبیر در کتاب نسب قریش و ابو مخنف بنا بر روایت طبرى و مسعودى ؛ بلکه سیره نویسان ، در این ، اختلافى ندارند .
من پیش از شیخ مفید ، جز على بن احمد کوفى مؤلّف الاستغاثة ، کسى را نمى شناسم که قائل به این نظر باشد و نظر کوفى هم اعتبارى ندارد ؛ چون نوشته اش مخدوش است ، همان گونه که در جاى خود ، آن را دانستى .
ظاهر ، این است که آنچه باعث شده که شیخ مفید و شیخ طوسى ، این نظر را انتخاب کنند ، وجود خبر صحیحى است که در آن آمده که واجب است امام ، پسر بزرگ تر را جانشین خود قرار دهد . به همین جهت هم بود که جمعى در باره عبد اللّه اَفطَح ، به اشتباه افتاده اند ؛ زیرا او پسر بزرگِ امام صادق علیه السلام بود ؛ امّا مقصود خبر یاد شده ، این است که پسر بزرگ تر ، وقتى جانشین مى شود که ناتوانى و مشکلى نداشته باشد ؛ ولى عبد اللّه افطَح مشکل داشت ، همان گونه که شرط جانشینى پسر بزرگ تر ، مربوط به زمان مرگ پدر است ، و امام حسین علیه السلام در زمان شهادتش پسرى بزرگ تر از امام زین العابدین علیه السلام نداشت . بنا بر این ، کسى جز او نبود و مراد حدیث هم ، پسر بزرگ امام بودن است . پس این که علّامه حلّى ، خبر را با جانشین شدن امیر مؤمنان ، نقض کرده و گفته که ایشان ، پسر کوچک پدرش بوده ، نقض نابه جایى است ؛ چرا که پدر ایشان ، امام نبوده و به علاوه ، پدرش هم او را جانشین قرار نداده بود .
امّا آنچه در الإقبال ، به نقل از مختصر المنتخب در زیارت هاى عاشورا آمده که : «و [سلام] بر پسر تو على اصغر که مصیبت او ، بر تو وارد شد» ، اشکالش این است که اوّلاً این زیارت ، منسوب به امام معصوم نیست و چه بسا که برخى علما آن را گفته باشند . ثانیا ظاهرا کلمه «اصغر» ، حاشیه اى بوده که از روى اجتهاد ، از نظر شیخ مفید و شیخ طوسى و ابن طاووس و علّامه حلّى گرفته شده و به متن ، افزوده شده است .
ابو الفرج ، در مقاتل الطالبیّین خود ، نقل کرده که یزید به امام زین العابدین علیه السلام گفت : نامت چیست؟ ایشان به او پاسخ داد : «على» . یزید گفت : مگر على را خدا نکُشت؟ فرمود : «برادر بزرگ ترى به نام على داشتم که شما او را کُشتید» . این خبر را نسبُ قریش هم نقل کرده ؛ امّا به جاى یزید ، ابن زیاد آورده است .
اگر چه در این که چه کسى على اکبر است ، اختلاف هست ، امّا در این ، اختلافى نیست که على اکبر و على اصغر ، دو اسم براى على اکبر و امام زین العابدین علیه السلام هستند و همین طور ، اختلافى نیست که نام کودک شیرخوار امام علیه السلام ، عبد اللّه بوده است . کمال الدین بن ابى طلحه ، از عالمان اهل سنّت ، حرف شگفتى زده که این على را «اکبر» ، امام زین العابدین علیه السلام را «على اوسط» و کودک شیرخوار را «على اصغر» معرّفى کرده است ، و همانند اوست ابن شهرآشوب شیعى در معرّفى کودک شیرخوار به «على اصغر» . او گفته است : «حسین علیه السلام یکّه و تنها ماند ، در حالى که على اصغر ، در دامانش بود» .
همین طور ، مشهور است که : على اکبر ، اوّلین شهید اهل بیت بوده و طبرى و ابو الفرج ، به این مطلب ، تصریح کرده اند و در «زیارت ناحیه» هم آمده است . ابن شهرآشوب ، او را از بیستمین شهید اهل بیت ، دانسته است .
در باره سنّ على اکبر در هنگام شهادت در کربلا ، اختلاف نظر وجود دارد و تا بیست و هشت سال هم گزارش شده است ؛ [۷] لیکن بنا بر نظریّه مشهور ـ که وى بزرگ تر از امام زین العابدین علیه السلام بوده است ـ و با عنایت به این که امام زین العابدین علیه السلام هنگام واقعه عاشورا ، بیست و سه سال داشته ، باید سنّ على اکبر ، بیش از این باشد و لذا گزارش هاى مبنى بر «ولادت وى در زمان خلافت عثمان» و ۲۵ ساله بودن وى در وقت شهادت» ، درباره سن ایشان ، واقع بینانه تر به نظر مى رسد .
على اکبر علیه السلام ، بزرگترین پسر امام حسین علیه السلام بود[۸] که از نظر صورت و سیرت و سخن گفتن ، به حدّى شبیه پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله بود که هر کس شوق دیدار پیامبر صلى اللَّه علیه و آله را داشت ، به او مىنگریست ، چنان که پدر بزرگوارش ، طبق نقلى ، هنگام رفتن وى به میدان نبرد ، فرمود :
اللَّهُمَّ اشهَد عَلى هؤُلاءِ القَومِ، فَقَد بَرَزَ إلَیهِم غُلامٌ أشبَهُ النّاسِ خَلقاً و خُلُقاً و مَنطِقاً بِرَسولِکَ مُحَمّدٍ صلى اللَّه علیه و آله ، کُنّا إذَا اشتَقنا إلى وَجهِ رَسولِکَ نَظَرنا إلى وَجهِهِ .
خداوندا ! گواه باش که جوانى براى جنگ با آنان مىرود که شبیهترینِ مردم به پیامبرت از جهت صورت و سیرت و سخن گفتن است و ما هرگاه مشتاق دیدار پیامبر تو مىشدیم ، به او نگاه مىکردیم [۹] .
على اکبر علیه السلام در واقعه عاشورا ، از ارکان سپاه امام علیه السلام به شمار مىرفت .[۱۰] تأکید او بر حقمدارى و دفاع از حق تا ایثار جان ، هنگام شنیدن خبر به شهادت رسیدن خود در مسیر کربلا از پدر بزرگوارش ،[۱۱] اذان گفتن براى اقامه جماعت به امامت حسین علیه السلام در جریان برخورد سپاه حُر با کاروان امام علیه السلام ،[۱۲] بر عهده گرفتن مسئولیت آبرسانى به خیمهها در شب عاشورا[۱۳] و همچنین داوطلب شدن ایشان براى شهادت پیش از دیگر بنىهاشم ، بنا بر نقل مشهور ،[۱۴] از ویژگىهاى این فرزند برومند سیّد الشهدا علیه السلام است .
در «زیارت ناحیه مقدّسه» ، خطاب به او آمده است :
السَّلامُ عَلَیکَ یا أوَّلَ قَتیلٍ مِن نَسلِ خَیرِ سَلیلٍ مِن سُلالَةِ إبراهیمَ الخَلیلِ ، صَلَّى اللَّهُ عَلَیکَ وَ عَلى أبیکَ ، إذ قالَ فیکَ : قَتَلَ اللَّهُ قَوماً قَتَلوکَ ، یا بُنَیَّ ما أجرَأَهُم عَلَى الرَّحمنِ وَ عَلَى انتِهاکِ حُرمَةِ الرَّسولِ ! عَلَى الدُّنیا بَعدَکَ العَفا ، کَأَنّی بِکَ بَینَ یَدَیهِ ماثِلاً ، وَ لِلکافِرینَ قائِلاً :
أنَا عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ بنِ عَلِیّ نَحنُ وبَیتِ اللَّهِ أولى بِالنَّبِیّ
أطعَنُکُم بِالرُّمحِ حَتّى یَنثنَی أضرِبُکُم بِالسَّیفِ أحمی عَن أبی
ضَرَبَ غُلامٍ هاشِمِیٍّ عَرَبِیّ وَاللَّهِ لا یَحکُمُ فینَا ابنُ الدَّعِیّ
حَتّى قَضَیتَ نَحبَکَ وَ لَقیتَ رَبَّکَ ، أشهَدُ أنَّکَ أولى بِاللَّهِ وَ بِرَسولِهِ ، وَ أنَّکَ ابنُ رَسولِهِ ، وَ حُجَّتُهُ وَ أمینُهُ ، وَ ابنُ حُجَّتِهِ وَ أمینِهِ . حَکَمَ اللَّهُ عَلى قاتِلِکَ مُرَّةَ بنِ مُنقِذِ بنِ النُّعمانِ العَبدِیِّ - لَعَنَهُ اللَّهُ وَ أخزاهُ - وَ مَن شَرِکَهُ فی قَتلِکَ ، وَ کانوا عَلَیکَ ظَهیراً ، أصلاهُمُ اللَّهُ جَهَنَّمَ وَ ساءَت مَصیراً ، وَ جَعَلَنَا اللَّهُ مِن مُلاقیکَ وَ مُرافِقیکَ ، وَ مُرافِقی جَدِّک وَ أبیکَ وَ عَمِّکَ وَ أخیکَ وَ اُمِّکَ المَظلومَةِ ، وَ أبرَأُ إلَى اللَّهِ مِن أعدائِکَ اُولِى الجُحودِ ، وَ السَّلامُ عَلَیکَ وَ رَحمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکاتُهُ [۱۵] .
سلام بر تو ، اى نخستین کُشته از تبار بهترین بازمانده از نسلِ ابراهیم خلیل ![۱۶] درود خدا بر تو و بر پدرت ، آن گاه که در بارهات فرمود : «خدا ، بکُشد آن گروهى را که تو را کُشت . پسرم ! چه جرئتى بر خداى مهربان کردند ! و چه جسارتى در هتکِ حرمت پیامبر ! پس از تو ، خاک بر سرِ دنیا !» .
گویى که من (زائر) ، در نزد تو هستم و تو (على اکبر علیه السلام) به کافران مىگویى :
من على ، پسر حسین بن على ام . به خانه خدا سوگند که ما به پیامبر صلى اللَّه علیه و آله ، نزدیکتریم .
با نیزه ، چنان بر شما خواهم زد که نوک آن ، کج شود و با شمشیر ، در حمایت از پدرم ، شما را مىزنم ؛
زدنِ جوان هاشمىِ عرب . به خداوند سوگند ، پسر بىنسب (ابن زیاد) ، حق ندارد بر ما حکمرانى کند !
تا عهدت را به انجام رساندى و پروردگارت را دیدار کردى . گواهى مىدهم که تو به خدا و پیامبر او ، نزدیکترینى ، و پسرِ پیامبر خدا و حجّت و امین اویى ، و پسر حجّت خدا و پسرِ امین اویى . خداوند ، در باره قاتل تو ، مُرّة بن مُنقِذ بن نعمان عبدى - که لعنت و خوارى خدا بر او باد - و همدستانش در کُشتن تو ، داورى کند که علیه تو ، همداستان بودند . خدا ، آنان را به جهنّم ، فرو افکنَد - که بد بازگشتگاهى است - و خداوند ، ما را از دیدار کنندگانِ تو و همراهانت و همراهان جدّ و پدر و عمو و برادر و مادر ستمدیدهات ،
قرار دهد ! از دشمنانِ اهل انکار تو ، برائت مىجویم . سلام و نیز رحمت و برکات خدا بر تو باد !
در «زیارت رجبیّه» هم از او یاد شده است.
گفتنى است که در شمارى از منابع متأخّر ، مطالبى در ذکر مصائب على اکبر علیه السلام گزارش شده است که در منابع معتبر ، یافت نمىشود ؛ بلکه خلافِ واقع بودن بسیارى از آنها ، قطعى است ، مانند آنچه در معالى السبطین آمده که امام حسین علیه السلام ، وقتى دید که فرزند جوانش على اکبر به میدان جنگ مىرود ، به حال احتضار در آمد ![۱۷] یا این که عمّهها و خواهران على اکبر ، از به میدان رفتن وى ، ممانعت کردند ! یا این که زینب علیها السلام قبل از رسیدن امام علیه السلام به بالین على اکبر ، خودش را روى جنازه او انداخت ؛ چون مىدانست که ایشان ، اگر فرزندش را کشته ببیند ، روح از بدنش مفارقت مىکند ![۱۸]
[۱] این نقل ، مربوط به مقتل الحسینِ مُقَرَّم است و در منابع کهن و معتبر ، یافت نشد .
[۲] در السرائر و مَقاتل الطالبیّین آمده است که در زمان خلافت عثمان به دنیا آمده است.
[۳] ر . ک : ج ۷ ص ۷ (بخش هشتم / فصل چهارم / على اکبر علیه السلام ) .
[۴] در سرّ السلسلة العلویة آمده است که : «اصحاب ما نمى پذیرند که کشته شده ، علىِ بزرگ تر باشد و این ، صحیح است» .
[۵] در لباب الأنساب آمده: «بیشتر علما ، بر این قول هستند که کشته شده در کربلا ، علىِ بزرگ تر (على اکبر) است» .
[۶] گفتنى است علّامه محمدتقى شوشترى ، کتاب خود قاموس الرجال را در نقد کتاب تنقیح المقال مامقانى ، نگاشته است .
[۷] گزارش هاى یاد شده ، به ترتیب سنّ مورد اشاره ، عبارت اند از : الف ـ «در زمان خلافت عثمان ، متولّد شد»؛ ب ـ «دو سالْ مانده به پایان خلافت عثمان ، متولّد شد»؛ ج ـ «در وقت شهادت ، ۲۵ ساله بود»؛ د ـ «در وقت شهادت ، دوازده ساله بود»؛ ه ـ «در وقت شهادت ، بیش از ده سال داشت» .
[۸] ر . ک : ج ۱ ص ۱۴۹ (بخش دوم / فصل ششم: فرزندان) .
[۹] ر .ک : ص ۱۶۵ ح ۱۰۰۱ .
[۱۰] ر . ک : ج ۱ ص ۷۳۵ (فصل یکم / دیدار امام علیه السلام و ابن سعد میان دو لشکر) .
[۱۱] ر . ک : ج ۱ ص ۶۹۸ (بخش چهارم / فصل هفتم / رؤیاى شهادت).
[۱۲] ر . ک : ج ۱ ص ۶۶۱ (بخش چهارم / فصل هفتم / بسته شدن راه بر امام علیه السلام توسّط حُر) .
[۱۳] ر . ک : ج ۱ ص ۷۸۹ (فصل یکم / آماده شدن براى نبرد) .
[۱۴] بنا به نقل غیر مشهور ، نخستین شهید از خاندان امام حسین علیه السلام ، عبد اللَّه بن مسلم بن عقیل بوده است (ر . ک : ص ۲۳۲ «فصل هشتم / عبد اللَّه بن مسلم بن عقیل») .
[۱۵] ر . ک : ص ۹۰۹ ح ۲۱۱۰ (زیارت دوم، به روایت الإقبال) .
[۱۶] در تاریخ الطبرى (ج ۵ ص ۴۴۶) آمده است: «نخستین کشته از خاندان ابو طالب، در روز عاشورا، علىِ اکبر، فرزند حسین علیه السلام بود» (ر.ک: ص ۱۵۷ ح ۹۹۶) .
[۱۷] معالى السبطین (ج ۱ ص ۲۵۴) ، این مطلب را از شیخ جعفر شوشترى نقل کرده است ؛ امّا در هیچ یک از آثار مرحوم شوشترى یافت نشد .
[۱۸] گفتنى است اصل زودتر آمدن زینب علیها السلام بر بالین على اکبر علیه السلام در برخى منابع معتبر آمده است و اشکال عمده ، در بیان علّتى غیرواقعى براى ماجراست . مؤلّف معالى السبطَین (ج ۱ ص ۲۵۴) مىگوید : زینب علیها السلام آمد تا امام علیه السلام از دنیا نرود !